رمان عروس استاد
-
رمان عروس استاد پارت آخر
حموم انداختم و درو بستم. انگار به خاطر حاملگی زیادی حساس شده بودم که اشکم سرازیر شد… چرا نمی…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 50
با لبخند موذیانه ای چند لحظه ای به دستم نگاه کرد. چشم غره ی بدی بهش رفتم… خواستم دستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 49
* * * * با لذت به قد و بالاش که جلوی آینه ایستاده خیره شدم. بعد از یک…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 48
* * * پتو رو روش صاف کردم و گفتم _چیزی نمیخوای؟ بدون اینکه نگاهش و از روم برداره…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 47
چپ چپ نگاه کرد و گفت _هرگز چنین قولی نمیدم من تا ننه ی اون عوضی و به گا…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 46
سری با تایید تکون دادم و اون ادامه داد _آرمین به باباش رفته.هزاریم که بخواد دانشگاه افسری بره مخفیانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 45
داشتم اشهدم و میخوندم که در باز شد و صدای آشنایی داد زد _هانا نه… چشم باز کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 44
سری به طرفین تکون دادم و تند تند گفتم _دروغ میگی… داری مثل سگ دروغ میگی. خندید و گفت…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 43
به صورتش نگاه کردم و وقتی نفس حبس شده و پوست قرمز رنگش رو دیدم گفتم _آرمین من فقط……
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 42
دستم و به کمرم زدم و گفتم _تو که عاشقی چرا حال من و نمی فهمی؟ ترانه ترسیده از…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 41
* * * با استرس سرکی کشیدم. هیچ صدایی نمیومد… اومدم آرمین و نجات بدم مهردادم گم و گور شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 40
نگام و ازش دزدیدم و گفتم _نه…یعنی…میخواستم دوش بگیرم حوله یادم رفت.اومدم حوله م و بردارم. سری تکون داد…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 39
ترسیده نگاهش کردم. با طعنه گفت _نلرز جوجه کاریت ندارم ولی دلم نمیخواد مثل دخترای باکره ی چهارده ساله ازم…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 38
عصبی به سمتم اومد و داد زد _چه غلطی داری می کنی تو؟ باقی مونده ی مواد رو به طرفی…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت 37
همش فکر می کردم همه ی اینا یه خوابه… یه کابوسه! به سختی بلند شدم و ایستادم.. نگاهم رو…
بیشتر بخوانید »