رمان هلما و استاد ب تمام معنا
-
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 67
ازش خداحافظی کردم و رفتم خونه . *** ساعت هفت بود . هنوز به مامانینا هیچی نگفته بودم .…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 66
با همون اعصاب خراب رفتم اتاقم . درو بستم و نشستم رو صندلیم . تو ای هیر و ویری…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 65
_سلام استاد خوب هستین ؟ خواهش میکنم این حرفا چیه . نه نیازی به عذر خواهی نیست . من…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 64
یکم که گذشت حرف پونه تموم شد و اومد پیشم . تا منو دید گفت : به به عروس…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 63
تا آخر کلاس زورکی تحملش کردم . هروقت کسی میزد تو برجکش اینجوری میشد . ولی امکان نداشت من…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 62
هیچکس مخصوصا من توقع همچین کاری از آریا نداشتیم . من که هم شوکه شده بودم هم ذوق مرگ…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 61
_یوقت کسی بیرون دانشگاه نبینه شما رو . شر میشه واستونا ، از من گفتن بود. یه چش غره…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 60
از ماشین پیاده شدم و برای آریا دست تکون دادم . رفتم شرکت و به یلدا سلام کردم. بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 59
بعد از اینکه شروع کرد دوباره درس دادن ، منم سرمو انداختم پایین و یکم با خودکار ور رفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 58
پونه با حرص گفت : بگم این متین چی بشه که زندگیو برات زهر مار کرده . آب خوش…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 57
از اتاقش که اومدم بیرون زود رفتم اتاقم . شانس آوردم یلدا نبود . گرچه اگه بود هم به حالم…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 56
تا آخر کلاس به زور ساکت نشستم و سعی کردم کاری نکنم . آریا بعد از من از چند…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 55
با نگرانی به ستاره نگاه کردم و گفتم : ستاره تو کمکم میکنی؟ _مگه میشه وقتی با اون چشات…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 54
یه روز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم ساعت هفت و نیم بود . محکم زدم رو پیشونیم…
بیشتر بخوانید » -
رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 53
از جلوم رفت کنار و منم زود از اتاق زدم بیرون . رفتم اتاقم و کیفمو برداشتم . بعد…
بیشتر بخوانید »