رمان نیهان
-
رمان نیهان پارت 34
نگاهم رو به نگاه دریده اش گره زدم آب دهنم رو به سختی قورت دادم و زمزمه کردم: چه…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 33
*نیهان دستم رو روی شیشه گذاشتم و اشکام فرو ریخت. یه عالمه لوله و سیم بهش وصل شده بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 32
*نیهان ماسک رو به صورتم زدم و نزدیک درب اتاق شدم. آب دهنم رو قورت دادم و دستگیره رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 31
*حسام نه گریه ام می اومد نه عذابی حس می کردم. عجیب بود که قلبم تهی شده بود فقط…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 30
*نیهان خندیدم و دستی به ماشین کشیدم: نترکی حسام؟ چه ماشین قشنگی داری؟ پوکرفیس نگاهم کرد: خل جان این…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 29
*نیهان تکون شدیدی خوردم و با ترس و دلهره بلند شدم: وای خدای بزرگ زلزله اومده.. دستی روی دهنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 28
*آراس محکم پرتش کردم و چند قدم عقب تر رفت. با بهت نگاهم می کرد و چیزی نمی…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 27
#نیهان نفس گرمش رو روی پوست جمع شده ی دستم حس کردم: خیلی ممنون دختر سرکش. چشمام به سختی…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 26
به ستون نزدیک ساحل تکیه دادم: اووووه چه خبره؟ یاسمین: آره باباهاشون تو شرکت شعبه ی ایران مشغولن. با…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 25
روی موهاش رو بوسیدم: این چه لباس لختیه من دوست ندارم ملت خانوممو دید بزنن. یاسمین: فکر کردم تنهاییم…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 24
*آراس تایماز: آقا رسیدیم. از ماشین پایین اومدم و رو به تایماز که می خواست دنبالم بیاد گفتم: تنها…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 23
*گلاره صدای بچه من رو به خودم آورد و از افکار درهمم فاصله گرفتم. مرتضی انقدر باهاش بازی کرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 22
تو فکر بود و من واقعا می ترسیدم عکس العمل خوبی نشون نده. حسام: باید به گلاره بگی. در…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 21
روی مبل دو نفره نشستم و به نقشه ها نگاه کردم ایراد کوچیکی داشت که باید برطرف می شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان نیهان پارت 20
دوستان این پارت اصلاح شده داخل آسانسور کشیدش و اون یکی کت و شلواری همراهش رفت. در هنوز بسته نشده…
بیشتر بخوانید »